اسمش!

1-یک همکلاسی ای داشتیم با یک تاخیری داشت لیسانس میخوند،میگفت یک روز درمیون کارتم رو میدم به دوستم محل کارم ،برام کارت بزنه ،البته 5شنبه ها هم میرم سر کار، بعد میگفت 800ماهی حقوق میگیرد بیمه هم هست ،بچه ها میپرسیدن ازش پارتی داشتی جای دولتی فلان وزارت خونه کار گیرت اومده؟ میگفت آره ،جای دولتی باید پارتی باشه دیگه !! 

 

 

2- یک دوست باواسطه ای  داشتیم سرخوش و سرحال ،خواهرش امریکا پذیرش گرفته بود و اونجا هم با یک امریکایی ازدواج کرده بود ،زبانش یک چیزی در سطح پایین تر از متوسط بود، کاردانیش رو گرفته بود و برای یک دانشگاه آمریکایی پذیرش گرفته برای کارشناسی ، دیروز فهمیدم رفته است تگزاس !!! 

 

 

3- یک پسری بود دوست و رفیق شده بود با تمام استادای گروه ما ،تا جایی که یکی از استادان خیلی پیر وقتی حوصله ش سرمیرفت زنگ میزد به این طرف و میگفت یک سر بیا پیش من! خودش را برای تمامی جلسات دفاع میرساند، تمام جزوه های سال بالایی ها یعنی سال گروه ما رو میگرفت که مثلا جلوتر از بچه های گروه خودشان باشد ، 

امروز فهمیدم با معدل گرفتنش برای دکترا ... 

 

 

خب اسمش حسودی است ،غبطه ست ،بخل است آز است هرچی که میخواهد باشد هنوز که هنوز است فکرش را میکنم به یک زمانی که چقدر درگیر پایان نامه بودم حدود 1سال و نیم! 

یادم که میاید همین کار فعلی ای که دارم خودم رفتم رزومه دادم بدون هیچ پارتی! 

هنوز که هنوز است فکر میکنم چقد انرژی ام را گذاشته م سر درس و نمره و امتیازات این چنینی! همین که همیشه دانشگاهای معتبر و دولتی معیار بوده ست برایم ... 

 

نمیدانم اسمش را میخواهید هرچه بگذارید ،اسمش را شاید بشود گذاشت مرگ ارزش ها! مرگ ارزش هایی که بولد شده بود برای یک نسل! اسمش را بگذارید معیارهای خانوادگی ... اسمش باشد دولت, بی پدر با هزار دانشگاه بی اصل و نسب ... باهزار رشته ی بی صاحب !

اسمش را بگذارید تنبلی،همیشه خسته بودن ،همیشه بی انرژی بودن ... اسمش را بگذارید خودشیفتگی،توهم برتربودن،کمال طلبی ...اسمش را بگذارید زیاده خواهی ،جاه طلبی،میدان اسب دوانی ...    

اسمش شاید دلسوزی باشد برای خود دلتنگی باشد برای روزهای رفته ...برای سایش روح! برای حیف است گفتن های دیگران !برای تو که میتونی ها!برای اینکه از پسش برمیایی!  اصلا برای همین سردردها ،برای همین زندگی نکردن ها ،برای همین بچه + بودن ها ،برای هیچچی از زندگی نفهمیدن ها،برای ...

اسمش هرچه باشد ولی فقط  یادتان باشد فرسایش روحی ش را هم درنظر بگیرید! یادتان فقط باشد فرسوده شدن ...اسم فرسایش را وقتی میگویم منظورم همان وقتی است که ماشین خیلی راه رفته خیلی رانده شده خیلی داغ کرده وقتی که میخورد به سطح زمین به سطح داغ زمین که متلاشی میشود...

 

اسمش ؟

نظرات 2 + ارسال نظر
mahsa یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.arouosak.persianblog.ir

نمی دونم مال چه دهه ای هستی اما اینا دردای یک دهه شصتیه. موقع دانشگاه رفتن دولتی بودنش اهمیت داشت. اما موقع فارغ التحصیلی مدارک همه یکی بود. دوران سختی بود بعد از فارغ التحصیلی بفهمی کاری برات نیست و ببینی بعضی ها چه راحت رفتند سر کار.! و سخت تر این میان برای مردهایی بود که می خواستند بعدها خرج خانواده ای را به دوش بکشند. شاید عمق فاجعه هنوز برای من درک نشده باشه. به وبلاگم سر بزن اگرچه هیچ ربطی به مدرک مهندسی ام ندارد. این هم عاقبت یک مهندس این مملکت

درسته دهه ی 60م ...

اقاقیا چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:54 ب.ظ

دلم خواست متن یک روزی پذیرفته شم برای این مقطع مثل همین شخصی که نوشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد