یکروز...

آدم یک وقت هایی از منطقی و روی اصول و ارزش و نمیدونم معیار زندگی کردن خسته میشه! دوست داره بزنه زیر هرچی قراره و عرف, ! بسه اینهمه نجابت و وقار به خرج دادن! 

یکروزی ادم باید جیغ بزنه و بزنه هرچی جلوی دستشه  بشکونه! باید بزنه توی گوش خیلی ها! یکسری ادم رو هل بده و فحش رو روونه ی یکسری های دیگه بکنه!  

یکروزی ادم باید اون لبخند ابلهانه ی گوشه ی لبش رو برداره و   تف کنه روی صورت بعضیا!

یک روزی ادم باید کوله ش رو برداره ،لباس های شاد و رنگی بپوشه و بزنه به جاده به راه ! بیخیال هرچه نیست و است و باید و نباید...

نظرات 1 + ارسال نظر
آذرنوش سه‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:07 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

یک روزی ادم باید کوله ش رو برداره ،لباس های شاد و رنگی بپوشه و بزنه به جاده به راه ! بیخیال هرچه نیست و است و باید و نباید...

با این قسمت کاملا موافقمممم...بدجور هوس کردم ..

پس بیااااا بریمممممم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد