یکروز ادم باید دردهایش را -خواب ها-غصه ها-دلتنگی هایش را بنویسد که دیگر آدم را فشار ندهند! که هی چشم ها را با یک آهنگ با یک صدای مشابه با یک بوی یکسان -اشکی نکنند...
---------
من از مهمون زیاد خوشم نمیاد مخصوصا اگر ناخوانده باشد و اگر پشت در باشد و منتظر پریدن داخل در-
من آدم مهمانی های شلوغ و جمع های چندین نفره نیستم ...
--------
این چندروز روزها تند و تند رفتند و من هی جا ماندم لابه لای شنبه و ۱و ۲ و ۳ شنبه ای که همش صبح را به شب رسانیدم و حالا دلم میخواهد زودتر این ۴شنبه هم برود پیش روزهای دگر...
--------
دلم میخواد کسی باشه که حرف بزنه که خوب حرف بزنه که حرفای خوب بزنه و من فقط گوش کنم...
هممون فقط روزا رو داریم شب میکنیم این یه چیز طبیعیه
وای منم دلم یه ادم خوب میخاد.یه ادمی که بهت بگه هرچی تو دلته بدون هیچ سانسوری بگو.بهت بگه مطمعن باش من هیچ قضاوتی نمیکنم.
دردها همیشه آدم را فشار می دهند، چه بنویسیشان چه نه!
یعنی من نیستم ؟!!!!!!!!
معلومه که هستی