ساعت حدودا ۲ تازه رسیدم خونه که صدای زنگ آیفون بلند میشه و از طرف پست یه بسته برام آوردن ؛توی یه بسته همون جایزه ی وعده داده شده در اینجاست
برای من حرفی نمی مونه به جز یک دنیا تشکر به خاطر زحمت مادی و معنوی و وقتی که صرف این مسابقه و علی الخصوص این جایزه؛ آقای اسحاقی کشیدند !
این هم عکس همون جایزه است
باز هم ممنونم
نمیدونم مریضی است یا نه
اینکه چندسال اخیر مخصوصا همین ۱سال پیش از هرچی مهمون هست حالم بهم میخوره وقتی میایند و من فوقش کمی مینشینم و سریع جیم میشم توی اتاق ؛ فرقی هم نمیکنه فامیل باشه یا دوست خانوادگی!
حوصله ی ادمیزاد اصلا ندارم فوقش چندتا دوست نزدیکی دارم تنها با اونا بهم خوش میگذره و تمام!
در اینکه درونگرا هستم که شکی نیست ! ولی به شدت ادم گریز شدم:(
هرچند گاهی دلم میخواد اکیپی داشتیم و جایی میرفتیم خوب بود! ولی خب این یک موردم که نداریم !
همین دیگه نمیدونم مریضی است یا صرفا یه خصلت درونی!
هی دنبال البوم حس تنهایی ابی بودم اما نشد که نشد دانلودش درست و حسابی دستم بیاید ! حالا فقط یه اهنگ حس تنهایی ش رو پیدا کردم و گوش دادم و هی سعی میکنم فکر نکنم چه به سرم امده و دارد میاید ...
فرار میکنم از این اهنگ و میروم توی فایل موزیک و همینطوری کلیک میکنم و میبینم خواجه امیری دارد لبه تیغ رو میخونه ...
چرا این اهنگها باید اینطوری روی من خراب شوند د د د د دد
این اهنگ رو خیلی دوست دارم
چندروز کوتاهی نبودم رفته بودیم سفر به شهری که ۱۷سال زندگیم توش گذشت! یک روزش رو تنهایی در خیابون ها و پاساژهاش گشتم و نوستالژی وار لذت بردم!
ولی خب از انجایی که از اول روزهای اغازین سال مریض بودم و در طول سفر هم استراحت نکردم و تا همین الان مجددا آنتی بیوتیک رو شروع کردم!
خوبی سال جدید این است که حتی اگر هیچ گونه تغییر و تحولی رو در پی نداشته باشه گویی زمان رو ریست میکنی و مجددا میتونی شروع کنی!
وقتی ادم یجورایی میرسه به اخر خط ؛ حالا فهمیدم سفر لازم است برای تغییر این حال و هوا!
تغییری که حقیقتا درونی است و همراه با تغییر دید آدم در ساده گرفتن برخی مسائل ...
جایی خونده بودم اگر ادم ها میدونستن دیگران و اطرافیان و افراد دیگر ؛ هرکس تا چه اندازه مشکل و مسئله دارد هرگز هوس به جای یکدیگر نشستن را نمیکردند ...
امدم امشب بنویسم خیلی وقت است دستم به نوشتن نمیرود منی که گاهی روزی چندبار آپ میکردم!
دیگر مثل همیشه وبگذر رو نگاه نمیکنم ! دیگر آی پی کامپیوترها برام فرقی نمیکنه!
ادم ها میان و میرن و من جلوی رفت و امدشون رو نمیگیرم !
امشب امدم بنویسم چندروز است صبح هایم به خرید و گشتن توی خیابون ها و ادمها میگذره ! خوشم میاد ته مانده ی ذوقی برای عید برای مردم مانده است !
امدم بنویسم از وقتی وی-پی -ان ها خراب شده اند کم کم تمایلم برای فیس-بوک رفتن رو از دست دادم! و این برای من دستاورد بزرگی بود -منی که این اواخر دیوانه وار وقت صرفش میکردم!
امسال لحظات سخت زیادی داشت و بارها اشکم رو دراورد! ولی خیلی دستاوردهای درونی برای خود من داشت! حقیقتا سال بزرگ تر شدن بود و از این لحاظ خداروشکر!
امشب امدم همینها رو بنویسم که با آپ شدن یکی از وبلاگهای قدیمی سورپرایز شدم و دلم یکمی لرزید !همینطور هماهنگ شدن ناخوداگاه ان متن با اهنگ نمیدانم کدام وبلاگ که ابی داشت میخوند:گل من جوهر من کاش اینجا بودی!
و همینطور همین الان که باز نمیدونم کدوم وب داره اهنگ نازنین مریم بی کلام پخش میشه !
اگر باز فرصتی بود قبل از عید آپ میکنم ...
یادم بماند
مینویسد که یادم بماند دلٍ وامانده رو به چی سپردم! به چه رویایی خالی!
برای خودم !