برای خودم!

چندروز پیش رفته بودم دانشکده،دیگه حوصله ی فضاشو و استاداشو و جو ش رو نداشتم،حتی وقتی انجمن فعال ترشده بود ،دیگه حوصله ی رشته ی مرتبط خوندن و دکترا گرفتن ندارم!حوصله ی مقاله و پایان نامه و دفاع و ...رو ندارم! 

سالهایی که من توی دانشکده بودم و توی دانشگاه ،کم و بیش وقایعی رو تجربه کنیم! دور همی ها و جشن ها و هم اندیشی ها و تجمعاتش رو ... 

از سال 88 هم فضای دانشگاه ملتهب تر شد ،عین یک سینه ی سوخته شده بود فضا ها ،آدم ها ..اینطوری شد که کلی از برنامه ها به تعویق افتاد و یا تعطیل شد ...یجورهایی فضا به سمت مرگ رفت ... 

ما حتما ادم های خوشبختی بودیم که کلی 16 آذر رو تجربه کردیم بگذریم از 2،3سال گذشته که حتی نذاشتن جلوی در فنی تجمع کنیم! ولی خب اونقدری بود که فضای قبل از انتخابات 88 رو و اون راهپیمایی های عظیمش رو و یک امیدی که رفته بود ته ته دلمون رو حس کنیم ...مگه ادم از زندگیش چی میخواد؟  

حالا همه ی اینها رو گفتم که بگم از وقتی که اون خبرنگار اسرائیلی اومد و از ظریف(وزیرخارجه) در مورد مجید توکلی پرسید و اون گفت نمیشناسم و بعد هی توی دهنها چرخید و چرخید تا امروز که خبر رسید مجید توکلی آزاد شده ! مگه آدم از رسانه چی انتظار داره؟ همین که یک ادم یک دانشجو بعد از 4سال بیاد مرخصی! 

میدونید ما ادمهای قانعی هستیم !یاد یک داستانی افتادم ... 

درهرصورت همین الان* این کلیپ رو دیدم! هرچند بعد از دیدنش دلم برای هیچ کجای دانشکده ی خودمون و درس و الباقی تنگ نشد ولی دلم برای این چنین فضای مشابهی تنگ شد...  

 

 

*کلیپ متعلق به امروز هست مربوط به دانشگاه امیرکبیر و به مناسبت مرخصی مجید توکلی...عالی است...چقدر خوب بود اینجاش که همه داشتن با هم زمستون سرآمد میخوندن ...چقدر خوب بود که دیگه حراست و نگهبانی و بسیج و...فعلا تا 4سال جلوی چشم هیچکدوممون نیستن ... 

 

برای خودم: که یادم بماند امسال با اینکه دیگر دانشجو نیستم ،ولی خب باید بروم 16 آذر دانشگاه خودمون ...از همان در 16 آذر هم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد