۴۰تیکه

یکوقت هایی فکر میکنم به دستام بدهکارم! 

یعنی باید کلی کار باهاشون میکردم! 

 

دست به ساز میشدم! یا نقاشی های آنچنانی یا خیاطی و... 

 

حالا نشسته ام دارم پارچه هایی که خیلی وقت پیش گرفته بودم را میکنم ۴۰تیکه! میگذارم کنار هم و بعد میدوزمشان! 

 

و کودک درونم هی لبخند میزند ! و میگوید کاش کمی باسلیقه تر بودی:))

نظرات 7 + ارسال نظر
هاچ زنبور عسل جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ

اگه ناراحت نمیشی یه راهنماییت میکنم
لینکدونیتو همینطور وبگذرتو نذار آخر کد وبلاگت برو تو تنظیمات وبلاگ بذار تو اسکریپ ها اونوخ میاد کنار نوشته هات تو یه ستون مث لینک دوستان

نه ممنون ناراحت نشدم
منتها تلاشمو کردم نشد

ژولیت جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://migrenism.blogsky.com

وااااااااااااای من عاشق 40 تیکه ام( اینو کودک درونم جیغ زد!)

کودک درونم به کودک درونت سلاااااااام میکنه

پرچونه جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ http://porchouneh.blogsky.com/

40 تیکه ... چقدر قشنگ ... من حتی بلد نیستم یه تیکه کوک بزنم

حالا مال منم همچین چیزی نشد !
کاری نداره سوزن رو بگیر دستت بدوز !

بازیگوش جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

عی جااااان چل تیکه میشه رنگی رنگیییییییییییییییییی یاد لحاف قدیمیای کرسی افتادمممم...

اقاقیا شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ

یا اینکه قلاب بافی یاد می گرفت ... بعد نخ های رنگی کاموا را با قلاب به مثل گل می بافت ... بعد به هم وصل می کرد و می داد به فائزه !

ای جااااان
ولی میشه فائزه یاد بگیره ببافه بده به ساارا

اقاقیا شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 ق.ظ

ببخشید دیر اومدم و همه ی پست هاتو با هم خوندم ... این یه هفته زیاد بلاگفا نیومدم و فقط کامنت های وبلاگم رو تائید می کردم ...
فکر کنم الان خوابی ... من بازم بی خوابی زده به سرم ...

زیتون شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ق.ظ http://zatun.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد