غیبت صغری

خب چندروز که ننویسی سخت میشود نوشتن  و بعد هی فکر میکنی باید یه چیز مهمی بنویسی! یه چیزی که ارزش خواندن داشته باشد! ادم بعد از دوهفته که نمیاید یک چیز معمولی بگوید و برود! 

یعنی وقتی از روزانه نویسی جدا میشوی کار سخت تر میشود به مراتب ! چون بعد از غیبت ولو صغری چندنفری هستند که چشمشان به این خانه بیفتد! ولی خب من حرف خاصی ندارم! اصلا الان هم نمیدانم برای چی امدم نوشتم همین حس بالایی را ؛ فرض کنید برای ارام کردن ذهنم هست فقط 

 

یک روزی از روزهای اخیر حالم خوب نبود کمی باران میامد (و گمان میکنم فقط یک نفر توی این دنیا بود که میفهمید باران برای من یعنی چه؟) و من بعد ازکاری اداری ـدیدم همچنان حالم بد است تنها کاری که به ذهنم رسید سوار ماشین شدم و خودم رو رساندم به نشر ثالث و کمی گشتم بین کتابها و کمی خرید کردم و حالم بهتر شد ! البته گفتن نداشت ! ولی خب گفتم شاید این گشت و گذار میان کتابها شما را هم راضی کند! 

 

یک جای پیشنهادی دیگری هم دارم و ان محوطه ی کاخ سعداباد است ! البته بدون دیدن هیچکدام از محتویات این کاخ! البته شاید بدنباشد بروید یک سری بزنید به کاخ ملت و سبز و امثالهم و ببینید این شاه و شاهزاده ها همچین هم در جای خاصی زندگی نمیکردند حتی اگر ادم فکر کند این قضیه برای ۳۰و خرده ای سال است !! 

ولی محوطه ش عالی است به تمام معنا ! بوی سبزی !بوی گل! نسیم خنک ... 

به قول دوستی ادم بعد از مدتی زندگی توی این جاها احساس پوچی میکند حتما!! نمیدانم ولی میدانم من اگر بودم  حوصله م سر میرفت!! 

 

زندگی در جریان است !و البته یک قضیه ای که برای من مفید بوده این است که صبح زود که قرار است بیدار شوید به جای اینکه هی ساعت را خاموش و روشن کنید و بعد هی فکر کنید ۵دقیقه ی دیگر بیدار میشوم! یا به جای بدوبیراه گفتن به کار و ساعتش و دیر خوابیدن دیشب و اینها! تنها زمانی که ساعت زنگ زد «چشم هایتان را باز کنید و بدون فکر به کوچیکترین مسئله خودتان را از رختخواب جدا کنید- یعنی فقط بلندشوید و فکر کنید وظیفه تان صرفا بلند کردن جسمتان هست» این روش برای من که جواب داده و حداقل راحت تر و بهتر بیدار میشوم حتی وقتی دیر یا به بهانه ی بیهوده ای شب بیدار مانده باشم ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد