حس اشنایی که همه حتما تجربه ش کردند!
عین اس ام اسی که داده ای و بی پاسخ مانده!
عین دلتنگی روز جمعه!
عین حس تنهایی -تنهایی -واقعی!
حس بی جواب ماندن زنگی که زده ای!
عین نبودن هیچ ماشین و تاکسی و ... وقتی عجله داری!
عین زمانی که استرس یه امتحانو داری!
مثل پستهای بی کامنت!
مثل سوالی که بی پاسخ میمونه سر امتحان!
عین خواب موندن و عجله ی بعدش!
شکل خرابی کامپیوتر و پریدن ویندوز و قطع شدن وی-پی ان و فیلشکن!
مثل رد کردن درخواستت توسط یه دوست!
مثل ایستادنت کنار خیابون !
مثل باریدن برف و حس اینکه کسی نیست برف بازی کنی باهاش!
مثل بی پاسخ موندن کامنتت تو نت!
مثل صدازدن اسمت برای سوال جواب دادن!
عین سخنرانی کردن توی یه جمع بزرگ و نااشنا!
و خیلی چیزهای دیگر !
حس هایی که همه شان یک چیز مشترک دارند! یک حسی که اشناست بی اسم است و زیر پوست هرکدامِ ادم ها هست! همه شان!
همه ی وبلاگ هایی که میروم و خاموش میمانم! همه ی ادمهایی که میایند و خاموش میمانند!
شاید توی دلشان بگویند ! مثل من؛
(منم یه عابرم ٬ عبورمو ببخش!...)
حس های مشترک..درد های مشترک..
همه ی حسارو تجربه کردم...یه جوره خاصن...