امروز و دیروز ...

دیروز عصری که امدم خانه نشستم چند جمله ی توی دفتر نوشتم و رفتم سراغ استوری! حال امروز م با دیروز خیلی فرق دارد! یکجور عجیبی متفاوت است ! از این حس های متفاوت در طی دوروز کم نداشته ام ! ولی... 

 

دیشب که پست پایینی رو گذاشتم بعد از اونکه لینک رو دادم! یاد یکی از سی دی های زبان افتادم که توی یک قسمتی گفته شده بود مردم گواتمالا در قبرستان ها هنگامی که یکی از نزدیکانشون فوت میکند ان را با شادی دفن میکنند و بعد شروع میکنند به جشن و پای کوبی و فرستادن بادبادک ها به هوا!  

بعدش تفسیر کرده بود این به معنای پاسداشت زندگی و زنده بودن است! 

 

راستش نوشته ی لینک زیر بیش از همه انجا که از کارهای ناتمام و مجسمه های به پایان نرسیده و دو ارزوی ناکام مخاطبش حرف زده بود! انجا که از امید به بازگشت به خانه ! انجا که از شلخته انداختن دستبند از نبستن در عطر گفته بود! بیش از همه پریشانم کرد !و بعد هی خودم را گذاشتم جای کسی که رفته است ! کسی که هنوز کارهایش را نکرده! کتابهایش را نخوانده! فکر هایش عملی نشده ... 

حس بدی بود حس عقب ماندگی از زندگی! حس ناکام ماندم نه به معنای عرف! 

 

*باید یک روز بشینم با خودم خلوت کنم و فکر کنم اساسا روی کلیشه های ذهنی ! روی کلیشه های ذهنی که اینقدر تکرار شده اند انگار بدیهی اند! 

باید یک روز یک پست بگذارم از دیدار دیروز با دوستی عزیز! 

 

*کاری به جزییات نظرسنجی این مطلب قدیمی ندارم ! منتها سوالاتش برایم جالب بوده ! 

که معیارهای شاد بودن ادم ها را از این سوالات استنباط کرده اند! 

۱) آیا در روز گذشته، به خوبی استراحت کرده‌اید؟  

۲)آیا با شما با احترام رفتار شده؟  

۳)آیا زیاد لبخند زده‌ و خندیده‌اید؟ 

۴) آیا چیز جدیدی یاد گرفته‌اید یا کاری جالب انجام داده‌اید؟  

۵)و آیا این که در روز گذشته، احساس شادمانی کرده‌اید؟ 

 

و جالبتر اینکه این نظرسنجی با حرفی که توی سی دی بالایی در مورد گواتمالا امده بود٬ هم خوانی داشت! 

 

*لینک دانلود کتاب قدمت روی چشم! شدیدا خواندنش پیشنهاد میشود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد