تاس ...

۱-خب ماه رمضون هم تموم شد و نصیب من تقریبا هیچ چــــی بود چون نه روزه ای گرفتم به خاطر میگرنم نه وقت قرآن خوندن داشتم،البته وقتش رو که حتما میشد داشته باشم ولی خب ...حتی امروزم که یک جز رو خوندم اونم نصفش فارسی نصفش عربی ،اولین بار بود که فکر کردم باید یکی باشه که کلاس تفسیر قرآن برگزار کنه،یک ادم خوب و روشن و صریح ! البته نزدیک هم باشد ...من ادم تنبلی هستم البته چندسال پیش به خاطر کلاس های شاهین -فرهنگ تا فرهنگسرای بهمن ساعت 3،اونم دوروز در هفته میکوبیدم توی تابستون میرفتم ولی الان؟! عمرا! 

 

2-چندوقتی هست وقتی یک ادم روی ویلچر میبینم یه جورهایی از خودم خجالت میکشم ، یک جورهایی پاهامو دوست دارم قائم کنم، فکر میکنم شاید دلش میخواد،که میخواد... 

 

3-وقتی یک نفر یک خاطره ای رو تعریف میکنه یا یک تصمیمی رو میگه که چندسال پیش گرفته و حالا از قبل اون پشیمون هست،طرف مقابل برای دلداری هم که شده ،نباید بگه اه این چه تصمیم گندی بوده که چندسال پیش گرفتی!عجب اشتباهی کردی... 

کار سختی نیست کمی همراهی  و همدلی با کسی که چیزی را برایتان تعریف میکند... 

 

4-یک استادی داشتیم ،یادش بخیر ،استاد ریاضی بود توی لیسانس، دکترای فیزیک هسته ای داشت،همیشه میگفت : خدا میان بندگانش ،تاس نمیاندازد ... 

 

5-امسال کم و بیش از برنامه های ماه رمضون خبر دارم و کمی میدیدم مخصوصا سریال دودکش ،که حقیقتا سریال خوش ساخت و قشنگی بود ،با اینکه دو تا بازیگر اصلیش با سریال ساختمان پزشکان یکسان بودند،ولی این سریال کجا و سریال مزخرف ساختمان پزشکان کجا،این ساختمان پزشکان نکته ی + که نداشت هیچی ،ولو بداموزی هم داشت ... 

 کاش البته روی این سریال هایی که در فصل های مهم تر و پربیننده تر سال پخش میشن(ماه رمضان-عید نوروز) یک نظارتی میشد مثل همین سریال مادرانه ،که دوستی تعریف میکرد دختر نوجوانی به بخش اورژانس بیمارستان مراجعه کرده در حالیکه همش فریاد میزده رها رها ...(دختر معتاد به شیشه و منجر به توهم در سریال مادرانه) 

  

6-من برنامه ی ماه عسل رو هیچ سالی نگاه نکردم امسالم به جز یکی دوتا اونم نصفه چیزی ندیدم ،منتها همین دوقسمتش هم به شدت اغراق امیز بود و یکیش هم شنیدم خیلی برخورد بدی با کودک کار شده که جمعی از فعالین امضا جمع کردند و علیه این برنامه متنی رو منتشر کردن...  

ولی از برنامه ای که هرسال حالا کار ندارم از طرف کمیته امداد هست و اینا ولی همونی که مردم پول میدن و مثل گلریزون برای زندانی های جرایم بدون عمد و مالی ...خیلی کار خوبیه ! همون جا که مینویسه روی اسم ها آزاد شده ...

 

7-چندوقتی هست که خیلی از رنگ فیروزه ای خوشم اومده، اونم مخصوصا توی درودیوار ،سقف گنبد مسجد ...توی هند میگفتن رنگ ابی ،پشه ها رو دور میکنه به خاطر همین زیاد توی ساختمان قصرپادشان استفاده میشده ،... 

 

8-چندروز پیش یکی از دوستان قدیمی که خیلی وقت بود از هم خبرنداشتیم اس ام اس داد و گفت که شنیدم برای دکترا رفتی هند؟!  

داشتم فکر میکردم اگر من یکروزی تصمیم به خارج رفتن بگیرم برای درس نمیرم،شاید فقط برای عکاسی برم!!فقط !  

 

9-چندروز پیش توی تاکسی بودم،اقای بغل دستی داشت با گوشیش حرف میزد :اره امروز،مهندس 18ونیم میریزه به حساب! بعد زنگ زد به یکی دیگه اره امروز شهریار 105میلیون میریزه به حساب کشاورزی! 

همین جاها بود که دیگه پیاده شدم،همون موقع کسی تا نصفه رفته بود توی سطل زباله و ... 

 

10-اگر ادم هرروز بنا رو بر کمک کردن به بچه های کارو خیابان و فقیر و مریض ...اینها بکنه قشنگ باید یک حقوق جداگانه بگیره! 

من همین چندسال پیش رو که یادم میاد اصلا به این شدت نبود گدایی و شغل های کاذب... 

مرد-تیکه ی ...اونوقت میگه ما این 8سال خیلی خوب پیشرفت کردیم! 

 

11-واقعا راننده تاکسیایی که توی این ماه با این گرما نه پنکه دارن نه کولر میزنن قطعا اولین ضربه رو به خودشون میزنن،من قبول دارم این جمله رو که میگه عین ثروتمندا برخورد کن تا ثروتمند بشی! یا اینکه تا وقتی به خودم اهمیت ندی ،دنیا هم بهت اهمیت نمیده! 

 

12-در راستای شماره ی 11 از این وبلاگهای راه های پول دراوردن و ثروتمند شدن و اینها ...هم چنین کتابهایی توی این زمینه خیلی زیادن ... 

اگر واقعا تا اونجا که من میدونم قرار باشه این کتابهای روانشناسی و اینا رو به دودسته تقسیم میکنیم  

یکسری عین وین دایر ،انتونی رابینز و اینها صرفا مبنا رو بر تلاش فرد و فعالیتش و از یکطرفی سگ دو زدنش میبینن! توی ده دقیقه ده روز ده ...عالی میشی اول میشی هرروز باید این کار و اون کارو بکنی و اینا... 

دسته ی دوم کسانی هستن مثل اسکاول شین و دی انجلیس و اینها که کلا دیدشون متفاوته ! که من دسته رو کاملا ترجیح میدم!اینکه همه چیز حقیقتا دست ادم ها نیست ... 

 

13-دلم انار میخواد ...یکی نوشته بود وقتی دونه های این انار با این نظم کنار هم نشستن ،حقیقتا جای شک نمیمونه که دنیا هم یک حساب کتابی داره ...  

14-اگر هرکسی رو میشناسید که لنز میزنه بهش بگید جلوی اتش و حرارت و اینها قرار نگیره یا جایی که بخار هست یا مثلا دارن کباب باد میزنن،خطر کوری هست ، لنز توی چشم اب میشه و ... 

 

15-من هیچوقت اهل کوه نوردی نبودم،هرچند یکم لذت میبرم ازاون فضا،ولی راستش بعد از ماجرای این 3تا کوهنورد هنوزکه هنوزه فکر میکنم از فامیلا و دوستای خودم رو از دست دادم،از هرچی ارتفاع و بلندی و کوهه بدم میاد حتی از تله کابین ...  

16-جایی خوندم که اگر خدای نکرده کسی در حالت سکته قرار گرفت قبل از اینکه امبولانس برسه با سوزن تمیز و استرلیزه که از داروخانه گرفتید دوتا سوراخ روی انگشت اشاره ی فرد وارد کنید تا خون خدای نکرده لخته نشه ...  

 

۱۷-یک جا نوشته بود اگر در جایی که زندگی میکنید رضایت ندارید تغییر مکان دهید،شما درخت نیستید... 

 

۱۸-از برنامه های کودک از عمو پورنگ از همه بیشتر بدم میاد! این هم مزید علت (+)  

19-ما که امروز 5شنبه رو عید دونستیم ولی درهرصورت عیدتون مبارک!

نظرات 1 + ارسال نظر
اقاقیا شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 ب.ظ

سلام سارا جان ... روزت بخیر ... چه پست طولانی نوشتی دوست من ... لایک به 18 خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد