بعضیا!

 بعضی آدما و دوستی ها تاریخ انقضا دارند عین بیسکوییت هم نیستند که بشه یه گوشه نگهشون داشت! حتی یه گوشه ی ذهن! 

بعضیا مثل یک تیکه گوشت کپک زده یا شیر فاسد هستند که وقتی انقضاشون تموم شد باید انداختشون دوررررر!

 

هیچ جوره نمیشه یادگاری نگهشون داشت حتی توی ذهن!

جهت تخلیه ی ذهن

بعضی وقتها آدم باید دردش بیاد تا قدرت فراموش کردن رو پیدا کنه! 

 

 

دلیلی واقعا وجود نداره که ادم صرفا به این دلیل که طرف فامیلش هست ولی از اون فامیل هیچ گونه خیری به آدم نرسید ولو شر هم رسیده بخواد مثلا توی فیس-بوک باهاش دوست بشه! فامیله که باشه! 

 

 

فردا امتحان زبان دارم 

 

 

 

*دیگه برام مهم نیست که دوباره آمدی تو فیس-بوک ، که کاورتو عکستو عوض کردی! که کی برات لایک میذاره و تو برای کی! اینکه با کی هستی  و کجاها میری! خوشحالم که تموم شدی برامممممم!

من ...

 

 

 

چندروز پیش پیکسل این عکسو تو یک مغازه دیدم ، نمیدونم ولی چرا نخریدمش، یه جورایی انگار خود منه!

توهمی به نام زندگی!

یکوقت هایی از صبح که بلند میشم همش تو نتم تا آخر شب عین امروز! 

بعد آخرشب عذاب وجدان میگیرم این چه زندگیه! امروز هیچ کار مفیدی انجام ندادم و فردا کمتر میام نت و... 

باز فردا میشه  

یا تو فیس-بوکم یا از این وب به اون وب ! 

:( 

 

باید از فردا واقعنی تلاش کنم کمتر بیام نت!

همینطوری

مامان میگه مواظب چیزایی که مینویسی باش ، میگه دیگه گفتن هیچ جا امن نیست نه فیس0بوک نه یاهو نه ... 

 

 

میگم ما که چیزی نمینویسیم ، میگم بذار هر غلطی دلشون میخواد بکنن!  مگه ما چی داریم که کسی بخواد ازمون بگیره! 

آش

 

 

 

کاش الان یکی زنگ ما رو بزنه و بگه بفرمایید آش رشته! 

 

خب الان من دلم میخواد، کی باید پاسخ گو باشه؟!

زندگی مجردی

خیلی وقت است دلم میخواهد مجردی زندگی کنم   

ولی نمیشود... 

 

همین است که وقتی چندروزی که خیلی خیلی کم پیش میاید اهالی خانه هیچ کدام نباشند انگار عروسی است توی دلم... 

 

 

 

منظور اینکه این خارجی ها بیخود نیست که همه چیزشان سرحساب و کتاب است و بچه ها از ۱۸سالگی روانه ی کار و زندگی خودشان میشوند... 

 

حالا تا ۲۱سالگی هم میشود قبول کرد ولی بعدش اصلا نمیشود... 

 

این زندگی این مدلی ام را دوست ندارم.