دلم میخواست به جای این زبان و کار و اینها دور وبرم پر بود از رنگ های ویترایی که الان خدا تومن شده است هررنگش:(
دلم میخواست روزهای تعطیل بی دغدغه مینشستم و کتاب میخوندم!
دلم میخواست آینده کمی وضوح بیشتری داشت و من هم انگیزه ی بیشتری!
دلم میخواست این ۳شنبه ی وسط تعطیل کمی بوی عید میگرفت و اینقدر شبیه عصرهای جمعه نبود!
دلم میخواست کلا ما آدم های راضی تر و خوشحالتری میبودیم!
دلم میخواست ...
فکر میکنیم مسافرت لازمم ! خیلی هم ! ولی نه وقت خیلی دارم نه دوست پایه ای!
اواخر سال رو دوست ندارم انگار باید بدویی ! بعدش هم انگار باید از نو شروع کنی ! به خاطر همین ترجیح میدم کار عقب مونده ای در سال نمونه و این احساس بهتر بشه!
دلم برف بازی میخوواد
*طبق معمول روز ولنتاین کسی رو نداریم بهش کادو بدیم و ایضا بگیریم!
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم
و این سیاهی لشکر عظیم
عجیب خوب بازی می کنند.
در خیابان ها
کافه ها
کوچه ها
هی جا عوض می کنند و
همین که سر برگردانم
صحنه ی بعدی را آماده کرده اند
از لابلای فصل های نمایش
بیرونم بکش
برفی بر پیراهنم نشانده اند
که آب نمی شود
از کلماتی چون خورشید هم استفاده کردم
نشد!
و این آدم برفیِ درون
که هی اسکلت صدایش می کنند
عمق زمستان است در من.
اصلا
از عمق تاریک صحنه پیدایم کن!
از پروژکتورهای روز و شب
از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!
دریا را تا می کنم
می گذارم زیر سرم
زل می زنم
به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
و با نوار جیرجیرک به خواب می روم
نوار را که برگردانند
خروس می خواند.
*
از توی کمد هم شده پیدایم کن!
می ترسم چاقویی در پهلویم فرو کنند
یا گلوله ای در سرم شلیک
و بعد بگویند:
" خُب،
نقشت این بود!
گروس عبدالملکیان
حیف شد ...
لعنت به من که قرار بود یبار دیگه برم این کافه و هی عقب انداختم و ناگهان چقدر زود ، دیر...
یکروزی میرسد که آدم وقتی اس ام اس بهش میرسد دنبالش نمیگردد ُ قلبش به تپش نمیافتد و حتی دیگر جواب اس را هم نمیدهد!
یکروزی میشود که آدم دنبال اسمی نمیگردد توی فیس=بوک! دیگر چشمش دنبال دوستها و لایک ها نیست ...
یکروز میرسد که آدم هرروز وبلاگی را چک نمیکند...
یکروز میرسد دیگر کافه ها و خیابان ها و مغازه ها تو را یاد کسی نمیاندازد...
یکروز میرسد که دیگر آمار کارهای روزانه ت رو به کسی نمیدهی
یکروزی که بدی هوا و سرما و گرمایش نگرانی کسی را به همراه ندارد ...
یکروزی که دیگر اس های اول صبح نداری ! اسم های مربوط به خودت را ...یکروزی که دیگر شاید کسی رگ خوابت را نداند و برای تو هم مهم نباشد...
یکروزی که دردها کمرنگ و زخم ها آرام شده اند و شاید ...
خوب است این روزهایی که دیگر هیچی تو را به هیجان نمیاورد ! هیجانی که وابسته به کسی باشد...
یکروزی که ...
*این پست پیشنهاد میشود!*
این فایل ها رو وقتی دیدم حس و حالم غیر قابل وصف بود ! و هردوهم دوستداشتنی هستند ...
*آهنگ جدید حبیب (محکوم)رو هم دوست دارم +