باز جمله های ...

هر فردی بهترین هم که باشد ،اگر زمانی که باید باشد نباشد...
همان بهتر که نباشد !

لوئیس بونوئل  


کاش دنیا دست زنها بود، زنها که زائیده اند یعنی خلق کرده اند و قدر مخلوق خودشان را می دانند...شاید مردها چون هیچوقت عملا خالق نبوده اند، آنقدر خود را به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند. اگر دنیا دست زنها بود، جنگ کجا بود؟ 

از یه جایی به بعد , به همه چیز و همه کسی بی اعتنا می شی ،
دیگه نه از کسی می رنجی
نه به عشق کسی دل می بندی!

 

مثل همه عصرها
زویا پیرزاد


مرا بسوی خود بخوان ...

آﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺳﻂ ﺩﻋﻮﺍ ﺳﺮ ﺍﺩﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ..



بهومیل هرابال 

 

 

*یک کلیپ فوق العاده در مورد صلح

چند جمله طلایی!

گذران زندگی این را به من آموخت که آدم ها معمولا چیزهایی را از دست می دهند که از داشتنش مطمئن هستند ...


تی اس الیوت 

 

ﺁﺩﻡ ﻫﺎ
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﻧد
ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﻧﺪ


ژوزه ساراماگو 

  

ﺗﻤﺎﻡ مشکل دنیا این است که احمق ها کاملاً بخود یقین دارند در حالیکه دانایان سرشار از شک و تردیدند ...

" ﺑﺮﺗﺮاﻧﺪ ﺭاﺳﻞ "
 

چه قدر دردناک است این مشکل که همیشه برای فرار از دست یک " آدم" به " آدم" دیگری پناه برده ایم ...

اعتیاد به آدم ها بدترین نوع اعتیاد است.


برداشتی از کتاب جاده انقلابی
ریچارد یاتس 
 
به او گفته بودم زندگی به من یاد داده که نباید از مردها چیزی را بخواهم که ندارند. یعنی عشق.

شکوفه آذر | روز گودال


 


 


 

دنیا عجب جایی شده!

نمیدونم چی بگم ! 

از یه طرف دارم میخونم که خیلی از زندانــــ ی های سیاسی آزاد شدن مثل نسرین ستوده ،احمدزیدابادی ،عرب سرخی و... 

از یه طرف امیدوار میشم به ازادی از حصر ... 

از یه طرف میبینم که نوشتن دلار و پوند و یورو کاهش یافتن ... 

از یه طرف خوشحالی ادم ها و دوستان فیس بوکی رو میخونم  

از یه طرف میخونم فرهاد دانشجو رو از دانشگاه ازاد برداشتن ... 

از یه طرف ایران به 5مین پیروزی خودش در مجارستان میرسه ... 

از یه طرف ایران با ارزان فروشی نفت و گاز به هند مخالفت کرده ... 

 

باید خوشحال باشیم حتی اگر خیلی از این چیزها رو قبلا داشتیم و حالا دوباره به دستش آوردیم ! حالا که انگار قدر داشته هامونو میدونیم ... 

 

پست پیشنهادی(+)

تبریک

آزااااد شدند ... آزااااااد ... این عید آزادی مبارک

تا الان نسرین ستوده، فیض الله عرب سرخی، محسن امین زاده ، مهسا امرآبادی، فرح واضحان، مریم جلیلی، میترا رحمتی، ژیلا مکوندی، محبوبه کرمی، صغری غلام‌نژاد، کفایت ملک محمدی، حسین زرینی، ابراهیم بابایی زیدی و محمد علی ولایتی آزاد شدند

اینجا ...

*یک شب هایی آدم نوشتنش نمیاید بعد یک وبلاگی ،مطلبی ،اهنگی میشود بهانه ی شروع به نوشتنش! 

 

این نوشته را پیشنهاد میکنم! 

 

*امروز با دخترک که هیچ وقت همدیگه رو توی دانشگاه به صورت آشنا و دوست ندیده بودیم ،قرار گذاشتیم ، امروز هی حرف میزدیم و غیبت کردیم و از ادم های اشنا و غریبه گفتیم ،یکجای حرف آهنگ خواهران غریب پخش شد،یکجای حرف اسم یک نفری آمد که مثل بقیه فقط حرفش را نزدیم ،یک نفر که او با صمیمیت ازش یاد میکرد و من باید تظاهر میکردم به ندانستن،به عادی بودن ،به آشنای معمولی بودن ...  

 

بعدش فکر کردم خدا چقدر خسرو شکیبایی را دوست دارد که هی یادشان میافتیم 5شنبه ها و جمعه ها بیشتر...یادهمه ی رفتگان ...

 

خدا میداند یک لحظه هایی آدم جااان میکند... 

 

*یک وقت هایی گمان میکنم مازوخیست دارم یک خودازاری مثلا اینکه میروم نحوه ی تصادف جدی جاده ی تهران -قم را میخوانم،یا هنوز که هنوز است میروم توی صفحه ی فیس بوک همان 3کوهنورد که در برگشت گم شدند و ...میروم صفحه ی دلتنگی های خواهر آیدین بزرگی ،یا صفحه ی پدر پویا کیوان ،یا امروز دیدم یک پیجی را که یک دختری هی با عکس مجتبی جراحی عکس گذاشته بود یکی پرسیده بود توی کامنتها ،نسبتی داشتید با این آقا؟ دخترک نوشته بود قرار بود بعد از آمدنش از کوه رسمی شویم ... 

بعد خدا میداند چه حالی شدم :(( 

 

*امروز باز دیدم وقتی که خانه نبوده ام در آن تایم ،صفحه ی فیس بوکم از طرف من مطلبی شیر کرده ،یکبار اینطور شده بود و تنها پسوورد رو عوض کردم ولی امروز باز شده بود ،فکر کنم باید مدتی دی اکتیو کنم ... 

 

*خیلی سخته فکر کنی تو مانده ای آدم های اطرافت هی زندگی میکنند ،تو هی نگاه میکنی آنها هی پله پله میروند ،هی تماشا میکنی و آنها ... 

گاهی میافتم به اینکه نکند توهم دارم؟؟! 

 

*دیروز خانه ی سینما بازگشایی شد! یکی نوشته بود تاریخ یادش میماند کی درش را بست و کی بازکرد؟ یکی خانه ی موسوِیـــــ را نشان داده بود و گفته بود سرگذشت یک ملت ... 

بین تمامی عکسهای دیروز رضا کیانیان را بیشتر دوست داشتم میخندید و دستش را به علامت v بالا گرفته بود... 

 

*میخوام از کارای دستی و شما بخوانید هنری (!) خودم عکس بذارم بعد هی حسش نیست ...حالا امدم بگویم به شما بلکه توی رودربایستی قرار بگیرم! 

 

 

*از شهریور هیچ وقت خوشم نیومده ،حتی از متولدینش هم خیلی خوشم نمیاید البته ممکن است یکروزی نقض شود این موضوع !خلاصه نه از شهریور شمسی اش خوشم میاید نه از آن سپتامبر لعنتی که هی آدم ها را دور کرد و کند برد آنور دنیا! 

هرچند آدم مهر هم نیستم ،مهر به قرارهای عاشقانه ش باشد خب طبق معمول کمش داریم ،خیلی هم!