۰۰۰

امروز برای میگرنم قطره ی هایپیران که گیاهی خوردم بلکه فرجی بشه ولی انگار از صبح همش تب دارم و میسوزم دلم میخواد اب بزنم به صورتم به دستام دلم برف میخواد 

کاش میشد توی فیس بوک ادم بنویسه که بیایید بریم باهم برف بازی یا بیایید بریم سفر بریم همگی دسته جمعی 

بعد فکر میکنم چقدر دل تنگم و چقد صفحه ی فیس رو بالا پایین میکنم و رفرش میکنم و همه چیز همان است که هست 

شاید اصلا این خاصیت جمعه هاست که من حالم گرفته میشه دلم برای زمین و زمون تنگ میشه یا تنفر میگیردمو ... 

نمیدونم حس خوبی نیست مخصوصا وقتی فردا امتحان داری 

متنفرم از هرچی درس و امتحان و کلاسه حتی اگر اون کلاس زبان باشه! 

عکس میبینم عکس ادم ها رو و حالم خوب میشه یعنی حواسم پرت میشه میرم لابه لای موهای دختران یا لابه لای رنگی های زمینه های عکساشون! 

چقد احساس تنهایی میکنم و بعد فکر میکنم چقدر ادم های زندگی من کمند! 

که فیس بوک هم و تعداد۱۳۸ تا ادم هم اصلا جبرانش نمیکند!دلم میخواد ادما کمی نزدیک تر بیایند! 

دلم سفر گروهی و دوستانه میخواد! 

دلم سرما میخواد! 

  

 

 

تو هم تنها شدی اما -کجا حالت مثله من بود...

سوال

کسی در مورد دستگاه تصفویه ی هوا ، اطلاعی داره؟ 

اینکه قیمتش ، مارکش و کارایی ...به چه صورت هست؟ 

 

 

 

 

آهنگی اعتراضی 

اکادمی

از دلسا و ندا و امیر خوشم نمیاد مخصوصا از دلسا و ندا بدم میاد 

از ارمیا نه بدم میاد نه خوشم 

ولی امیرحسین و مجید هم مخصوصا امشب خوب بودند 

خواستم رای بدهم نشد تا حالا نشده هرچی سعی میکنم اس ها نمیروند... 

دلم برای ادرین هم سوخت ندا باید میرفت و دلسا... 

 

 

 

البته صداهای غایب همیشه خیلی بهترند و نشون میده ارتباطات و امکانات یک کشور چه طور میتواند بی استعدادها را بالا و باااستعدادها رو ثابت نگه داره یا حتی پایین بیاره 

 

 

 

یکی که آی پی اش افتاده رو وب اومده وبم رو شخم زده و بالا پایین کرده و ظاهرا ارشیو رو خونده! خیلی وقت بود کسی اینطوری وبم رو بازخونی نکرده بود 

ضمن خوشامدگویی لطفا از خاموشی به درایید و خودتون رو معرفی کنید! 

اینطوری فقط به خودسانسوری من منجر میشه. 

باتشکر

من؟!

دلم یک عاشقانه ی آرام میخواهد.. 

یک عاشقانه ای که واقعی باشد برای خودم نه برای کس دیگری بعد مجازی نباشد بعدخودم را نیایم بگذارم جای فیلم ها و کتابها و ادم های وبلاگی  

 

 

یعنی این انتظار زیادی است؟ 

 

 

 

چقدر از روزهای اول وب نویسی از ۸۷ به بعد دور شده ام ! از خبر نویسی ها و سیاسی نویسی !من ۴سال است گذشته است روزگارم ... 

من کدامم؟!

۳گانه

لاک رو دوست دارم حتی اگر لاک های کمرنگ و هم رنگ ناخن ها و پوست دست باشد-حتی اگر نگاه ها خیره شوند یا رویش فرود آیند و سنگینی کنند... 

لاکی که اگر نماز نمیخوندم فکر کنم همیشه به دستم بود!  

دلم برای تمام رنگ لاکهایی که نزده ام تنگ شده... 

 

 

 

خونه تکونی خوبه ! وقتی کلی وسیله رو میریزی بیرون و کلیشو بی تعلق میندازی دور و مرتب میچینی! اینقدر که صبح وقتی بیدار میشی به ذوق مرتب کردنش بلند میشی! بی انکه بفهمی هنوز نت نرفتی !  

 

 

تازگی ها دور میریزم خیلی چیزا رو - بیتعلق-کاش میشد بعضی خاطرات هم همینطوری ریخت دور...

تنهایی

یک هفته ای که توی فیس بوک نبودم کمی راحت تر بودم ولی امروز رفتم و بعد فهمیدم هیچ کس نفهمیده من یک هفته نبوده ام:))) 

یعنی عاشق محبوبیت خودم هستم! 

منی که هرکس برود ُ کم رنگ شود میفهمم ! هیچ کس نفهمیده بود نیستم:) 

دنیا به طرز عجیبی بیرحم است و ادم هایش هم ... 

 

 

هیچ وقت اینچنین به این شدت احساس تنهایی نکرده بودم!

فیلم

دلم چندتا فیلم ایرانی خوب و خوش ساخت جدید میخواهد!! 

 

پیشنهادی دارید؟!