-
تنهایی
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 19:55
من از تنهایی پدر ، مادرها میترسم ... برای من تنهایی سخت نیست ! میگذرونمش و گاهی هرازگاهی دوستش دارم ولی ... ولی من از تنهایی مادرم میترسم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 19:54
این چندروزه کلی اتاقم شلوغ شده بود از کلی خنزل پنزل تزیینی و ...دیروز همشون رو ریختم تو کوله و گذاشتمشون گوشه ی کمد! حالا انگار جای نفس کشیدن باز شده!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 19:46
گاهی وقتها حضور یکنفر کافی ست که بنویسی که بخوانی که بگویی که بخندی که ...
-
روشن
شنبه 16 دیماه سال 1391 20:41
باید خــــــــــــــودم را ببرم خانه باید ببرم صورتش را بشویم ببرم دراز بکشد دلداریاش بدهم که فکر نکند بگویم که میگذرد که غصه نخورد باید خودم را ببرم بخوابد من خسته است! *علیرضا روشن یادش بخیر ُ یعنی الان علیرضا روشن نشسته توی او-ین و شعر میگه؟!
-
۴۰تیکه
پنجشنبه 14 دیماه سال 1391 14:35
یکوقت هایی فکر میکنم به دستام بدهکارم! یعنی باید کلی کار باهاشون میکردم! دست به ساز میشدم! یا نقاشی های آنچنانی یا خیاطی و... حالا نشسته ام دارم پارچه هایی که خیلی وقت پیش گرفته بودم را میکنم ۴۰تیکه! میگذارم کنار هم و بعد میدوزمشان! و کودک درونم هی لبخند میزند ! و میگوید کاش کمی باسلیقه تر بودی:))
-
چیه مگه؟!
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 23:32
میگن هرکسی یه نقطه ی حساس توی بدنش داره! مال من مهره های گردنمه! دلم یه ماساژ خوب میخواد!
-
از همون روزی که
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 22:17
این آهنگم دوست دارم!
-
بی ستاره
چهارشنبه 13 دیماه سال 1391 13:52
این آهنگ رو خیلی خوشم اومد!
-
میخوام
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 20:50
من عاشق عکسم ! عکسهای منظره ! آدم ها و فیگورشون! عکس چیزای فانتزی و.رنگی.. کلی عکس دارم توی آرشیوم و سیری ناپذیرم خلاصه! اگه سایتی دیدید توش عکس هست به منم خبر بدین!! عکسای خوب باشه هااا نه غمگین و... *دلم میخواد یکباری هم شده توی ایام کریسمس خارجه باشم ! خیلی دوست دارم !
-
پیشنهاد
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 20:54
شنیدنش پیشنهاد میشه!
-
دل است دیگر
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 21:15
دلم برف میخواد و برف بازی ... دلم یک نوشیدنی گرم میخواد توی همون برف ها... دلم یک ظرف انار میخواد ولی ... دلم یک خاطرِ بی دغدغه میخواد!
-
...
یکشنبه 10 دیماه سال 1391 21:04
چه طوری من قبلا در روز چندتا پست میذاشتم؟ الان انگار که لال شدم! *سوژه بدید خب!
-
همینطوری
شنبه 9 دیماه سال 1391 18:42
این روزها کارهام خیلی زیاد شده و سرم شلوغه! و من در بعضی از قسمتها هنوز فرار رو به قرار ترجیح میدم! ولی توی دلم میگم نه ! باید این بار در نَرَم! * کودک درونم امروز کلی زخمی شد:(
-
گل نرگس!
دوشنبه 4 دیماه سال 1391 19:13
گاهی آدم باید خودش رو به یک دسته گل نرگس دعوت بکنه! کاش میشد بوی گل نرگس را تا ابد توی ذهن ثبت کرد!
-
انگیزه!
یکشنبه 3 دیماه سال 1391 20:22
فعلا که این اولین پستم هست توی وبلاگ جدید! بعد از مدتها و برای چند دهمین بار... هیچ انگیزه ی خاصی ندارم از این وبلاگ فعلا همینطوری درستش کردم! که یاد , خودم بیفتم باهاش!