-
من و تو تنهاییم!
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 23:50
گناه آدم ها٬ یک لقمه ی نون شد...
-
ترس از خود
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 20:44
میدانید ٬ من یک وقت هایی میترسم ! میترسم از خودم! میترسم از خودم که این پست رو مینویسم! میترسم از اینکه هیچچی به زندگی دلگرمم نمیکنه! اینکه مشاور رفتم!روان پزشک رفتم! قرص خوردم و میخورم! اینکه با ادم ها حرف زدم در موردش! یک گوشه ایستادم و زندگی رو نگاه کردم! کودک درونم رو سعی کردم شفا بدم و درمانش کنم وراه بندازمش!...
-
کتاب
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 13:12
خیلی از کتابها رو ادم نخونه هیچ اتفاقی نمیافته ! حتی اگر اون کتاب لای لیست (کتابهای قبل از مرگ باید خوانده شوند٬ باشه) از رمان خوندن خوشم نمیاد از جزییات بی ربط و باربطی که همینطوری راه به راه به مخاطب اطلاعات میدن! و از کتابهای کوتاه و قصه قصه ای که نه سر دارن نه ته و تا دلت بخواد توی کتابفروشی ها زیاده هم خوشم...
-
ازمون
جمعه 10 خردادماه سال 1392 12:34
هفته ی پیش یکی از دوستان اس داد که معاونت علم-ی ریاست- جمهور-ی داره ازمون استخدامی برگزار میکنه ببین رشته ی تو رو هم میخواد! دیدم که میخواد با اینکه دوهفته م بیشتر فرصت نداشت برای امتحان بدون اینکه بدون وقت امتحان چندساعت هست یا منابع امتحانیش چی هست ثبت نام کردم! اولین امتحان استخدامی و البته چندمین ازمونی که در کل...
-
گفت و گو
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1392 22:04
چندروز پیش یکی از دوستان رو خیلی اتفاقی دیدم و پرسید چه کارا میکنی؟ گفتم یه کلاس زبان و یه کار پروژه ای ! همین! گفت مقاله مینویسی از پایان نامه ت؟ گفتم نه الان حسش نیست! گفت حتی بعد از ۶ماه از دفاع؟ گفتم اره فعلا عجله ای ندارم! هرچند عذاب وجدانش باهام هست! گفت واسه ی دکترا میخونی؟ گفتم نه دیگه دوست ندارم ادامه بدم!...
-
همینطوری
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 21:25
نمیدونم دقیقا چه اتفاقی میافته ولی مانیتور خود به خودخاموش میشه واین میشه که مثل پست قبلی هرچی نوشتی میپره! و ادم حالش گرفته میشه اونقدری که دیگه دلش نمیخواد تا چندروز بنویسه! ابه این دلیل اول مینویسم روی وورد تا حداقلی ازش سیو بمونه! امروز زنگ زدم به این تعمیرات کامپیوتر و اینها ،گفتن احتمالا اگر انتی ویروست درست کار...
-
اشتباه
جمعه 3 خردادماه سال 1392 22:12
الان یک مطلب نسبتا بالا بلندی نوشته بودم که سیم لپ تاپ ازش جدا شد و همش پرید!! یک حال بدی دارم که ... اشتباه میکنند بعضیها که اشتباه نمیکنند ! باید راه افتاد مثل رودها که بعضی به دریا میرسند بعضی هم به دریا نمیرسند رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد ... سید علی صالحی
-
شرحه ...
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 21:57
۱)ادم یک زمانی که سنش بالاتر میرود دیگر برایش خیلی فرق نمیکند که جلویش از بقیه تعریف کنند! و مثلا به طرف مقابلش بگویند چه چشم ها و پوست و رنگ موی زیبایی داری! ادم از یک سنی دیگر میرسد به یک کلیتی از خودش و همان را احتمالا با تمام نواقصش حتی ظاهری میپذیرد و رضایت نسبی دارد! ولی حواسمان باشد ادم ها قبلش حساسند! مخصوصا...
-
رازهای زندگی...
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:35
۱)ادم های توی یک خونه یکروزی به تفاهم میرسند! دیگر ماهها گذشته از وقتی که میشنیدم : تو چه قدر تو اینترنتی! یا تلفن چرا اینقدر اشغال است(اشاره به زمانی که ای دی اس ال نداشتیم و حدود دوسال میگذرد) یا دیگر کمتر ادم های خونه بهم گیرمیدهند! یعنی ادم فکر میکند یک عمری مبارزات مدنی میکند با همین ادم های دور و برش بعد بدون...
-
...
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 12:08
۱)ما به اندازه ی تموم این ایکون ها احساسات داریم! ولی کمتر تحقیقی هست توی ایران که این همه احساسات رو به رسمیت شناخته باشه! ۲) یک خوبی ای که وبلاگ نسبت به فیس-بوک داره اینه که کسی رفت و امدت رو کنترل نمیکنه ! ۳)توی فیس-بوک تا یه جایی ادم دوست داره ادم هایی که متعلق به گذشته ش رو پیدا کنه و بدونه در چه موقعیتی هستن!...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 09:16
واقعا با وجودی که میدونم تایید صلاحیت هاشمی خیلی به نفع کشوره ولی امیدوارم تایید نشه! فقط به این دلیل که حوصله ی تمام انچه ۴سال پیش به سرمون اومد رو ندارم!
-
بی پاسخ!
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 21:42
هرکسی یک سری عادت ها یا ویژگی هایی داره که ممکنه مریضش بکنه ! اون قطعا برای من تو خونه موندن به مقدار زیاده! و دیگه اینکه بخوام برای سرگرمی هم که شده زیاد توی فضای مجازی از وبلاگ گرفته تا فیس-بوک باشم! اینو امروز فهمیدم یعنی امروز خیلی زیاد بهم فشار اورد این ویژگی ها! برتراند راسل حرفهای زیادی زده که زیاد دهن به دهن...
-
امروز و دیروز ...
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 22:12
دیروز عصری که امدم خانه نشستم چند جمله ی توی دفتر نوشتم و رفتم سراغ استوری! حال امروز م با دیروز خیلی فرق دارد! یکجور عجیبی متفاوت است ! از این حس های متفاوت در طی دوروز کم نداشته ام ! ولی... دیشب که پست پایینی رو گذاشتم بعد از اونکه لینک رو دادم! یاد یکی از سی دی های زبان افتادم که توی یک قسمتی گفته شده بود مردم...
-
ترس
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 21:14
چای را ریخته ام کنار دستم ! الان خوردمش و تنها کمی ته مانده اش مانده! امدم که بلندشوم از پای این مانیتور ! امدم ۳تا و نیم قرصم را گرفتم دستم که بروم با اب معدنی روی میز ارایش بخورم ! امدم که بروم دوتا فصل اخر استوری لعنتی را بخوانم امدم بلندشدم ولی اخرین صفحه را باز کردم لینکش پررنگ شده بود کلیلک کردم! حالا همینطوری...
-
ذهن درهم!
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 12:21
۱)هیتلر و چارلی تقریبا همسن بودند، هیتلر فقط چهار روز از چارلی کوچکتر بود. چارلی گفته: این سرنوشت ما دو تا بود که یکی دنیا را بخنده بندازه و دیگری به گریه، و اگر سرنوشت میخواست، کاملا بر عکس میشد. این جمله ی بالا رو من هنوز نمیدونم واقعا سرنوشت دخیله؟ یا نه ! یعنی خود ادم ها همون راهی رو میرن که تقدیر براشون گذاشته یا...
-
عکس
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 22:26
این عکسو دوست دارم!
-
من یک مادرم!
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 20:49
منبع من یک مادرم. من یک مادر نگرانم که جمعه ها صبح حالم خراب میشود. چند هفته ای است که در برنامه صبح جمعه شبکه دو، بچههایی را میآورند که مثلا نخبهاند یا باهوش یا یک همچین چیزهایی. یک نمایش تمامعیار، مثل یک سیرک. یکیشان میتواند در 4 سالگی بخواند و بنویسد و به انگلیسی تا چند بشمارد و برعکس بشمارد و این چیزها. آن...
-
بگذار بگذرد!
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 20:41
جایی داشتم کامنت میذاشتم کمی با دلخوری کمی با خشم! و بعد کلیک کردم روی دکمه ارسال! و دیدم نوشت کدتصویری شما درست نمیباشد! و تمام کامنتم پرید! تخلیه شده بودم! و شاید دیگر حوصله ی بازگویی حرفهایم رو نداشتم! و شاید خوب شد که ارسال نشد! شاید اسمش بشود تقدیر! قسمت! قسمت اینکه تا به حال کمتر وقتی شده است کدتصویری رو غلط...
-
امدن رفسنجانی
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 14:24
من از تصور امدن خا-تمی به میدان خوشحال نبودم ولی الان از امدم رفسنج-انی خوشحالم! خوشحال که نه یک جورهایی سرخوشم! اولا اینکه خا-تمی یک چهره ی خوب یا نسبتا خوبی نزد ما داشت و اگر اینبار میامد ولو اینکه تایید صلاحیت میشد و شما فکر کن میگذاشتند که رای هم بیاورد و درحالتی فرضی رییس جمهور میشد با وضع کنونی ای که داشتیم...
-
شرح حال!
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 21:41
دارم فکر میکنم اگر یکروز نباشم توی این خونه! چه چیزهایی ازم باقی میماند؟ چندتا کوبلن یادگار بچگی هایم! چندطرح نقشه ی فرش که البته بدون رنگ است! کلی کاغذکادو که نمیدونم چرا هربار که رفتم بیرون این مرض خرید کاغذکادوهای فانتزی به جانم افتاد و هی خریدم و گذاشتم طبقه ی پایین کمد! چندتا کار نقاشی و مونجوق روی سفال کلی...
-
بازی
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 21:13
الان ساعتو نگاه کردم و به خودم گفتم آخ آخ!! که حدود ۲تا۳ساعت ست نشسته م پای نت!رفتم توی فیس-بوک عکس پروفایل و کاور رو عوض کردم! بعد همینطوری عکس دیدم و سیو کردم بعضیاشو! من عاشقه عکسم! اینو چند ماهی هست فهمیدم! باز میگم اگه سایت یا جای خوبی که عکسهای خوبی داره بیزحمت بهم معرفیش کنید! بعد هی خبر خوندم دیدم مشایی و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 19:06
* مامان دارد میگوید فلان چون سختی کار دارد میتواند زودتر بازنشسته شود ٬ خنده ام میگیرد همان طرف مذکور از من کتاب و رمان و اینها میگرفت که توی کارخانه برود بخواند! یاد سختی کارش میافتم! *امروز از آن روزهایی ست که باران میطلبد! نه اینکه چندقطره ای بیاید و خشک شود! بیاید اساسی و رگباری! *ترجیح میدم از ترم دیگه٬زبان رو...
-
کودک درون!
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 10:56
ادم باید داشته باشد یک روزهایی را که خودش برای خودش برنامه بریزد برنامه های دلی! اصلا تو بگو هوسی! یکروزی که صبحش هوس ماساژ کنی و بروی ! حتی اگر اینقدر روزهای اخیرش از فشار سردرد مسکن خورده باشی که لمس باشی و هیچ نیازی به ماساژ نداشته باشی! ولی خب همین طی کردن وقت با خودت توی اتاقی تاریک با شمع و عود خوب است! خیلی هم...
-
رسالت
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 12:48
«مهربانی» همه عقاید سیاسی مرا پوشش میدهد. نیازی به گفتنشان نیست. اعتقاد دارم که اگر در پایان بر اساس تواناییهایمان کاری کرده باشیم که دیگران را کمی خوشحالتر کرده باشد، کفایت میکند. کاستن از شادمانی و خوشبختی دیگران جرم است و ناشاد کردن خودمان، نقطه شروع همه جرم ها. باید سعی کنیم سهمی در شادمانی جهان داشته باشیم و...
-
خشونت خانگی
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 12:47
لطفا اطلاع رسانی کنید. سپاس «بانوان گرامی؛ اگر به دلیل بدرفتاری و خشونت همسرتان، دچار افسردگی و اضطراب شده اید می توانید با شرکت در پروژه ی درمانی زیر نظر متخصصین دانشگاهی ما از جلسات مشاوره و درمان کاملا رایگان بهره مند شوید. هدف ما کمک به شما و دستیابی به جامعه ای سالمتر است. بدیهی است اطلاعات شخصی شما نزد متخصصان...
-
حس
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 23:58
حس اشنایی که همه حتما تجربه ش کردند! عین اس ام اسی که داده ای و بی پاسخ مانده! عین دلتنگی روز جمعه! عین حس تنهایی -تنهایی -واقعی! حس بی جواب ماندن زنگی که زده ای! عین نبودن هیچ ماشین و تاکسی و ... وقتی عجله داری! عین زمانی که استرس یه امتحانو داری! مثل پستهای بی کامنت! مثل سوالی که بی پاسخ میمونه سر امتحان! عین خواب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 18:47
چطور ادمهایی که هیچ وقت همراه نبودنْ روشون میشه زنگ بزنن و مثلا درخواست سند خونه ی ادم رو بکنن؟!؟!!؟!؟
-
کم میاوریم!
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 20:30
کسی هست مرا ببرد اینجا و بعد گمم کند؟ خانوم روی دستکتاپ کلاه به دست با دامن گل گلی وایستاده و دلش میخواهد برود یک جای سبز! یک جای بارانی ...
-
شغل!
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 19:48
دارم نوایی نوایی رو گوش میدم! دیشب به خودم گفتم کلاس امروز صبح رو نمیرم و میخوابم ! از این خستگی ها که دلم میخواد از ۴طرف بدنم را بکشند تا رسما برگردد سرجایش ! تمام بدنم منقبض شده انگار! صبح که ساعت۸و نیم شد چشمم رو باز کردم و بعد بستم شد۹و۳۰دیدم کلی زنگ خورده گوشیم و منم که کلا روی سایلنتم! بیدار شدم و زنگ زدم به...
-
نمایشگاه
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 20:24
امروز رفتم نمایشگاه کتاب! خیلی بد بود! خیلی خیلی زیاد! واقعا 10% تخفیف با این قیمت های زیاد هیچ فایده ای نداره! گرمای سالن ،انتشاراتی که نیستند یا کتابهایی که ندارند همه و همه وضع نمایشگاه رو بدتر میکنه! شدیدا پیشنهاد میشود خریدهایتان رو بگذارید از کنار انقلاب ! حقیقتا همه جوره می ارزد! من هنوز پاسخ دوسال پست قبل رو...